چگونه طراحی محصول می تواند تصمیمات خرید مصرف کنندگان را تغییر دهد؟

طراحی محصول می تواند تاثیر شگفت انگیزی روی انتخاب های ما بگذارد و حتی بدون اینکه متوجه شویم، ما را به سمت خرید یک محصول سوق دهد. این فقط به ظاهر زیبا ختم نمی شود؛ طراحی خوب، محصول را در ذهن ما جای می دهد، نیازی پنهان را آشکار می کند و تجربه ای لذت بخش می سازد که ناخودآگاه باعث می شود دست به جیب شویم و آن را بخریم.

تا حالا شده محصولی رو ببینید و ناخودآگاه جذبش بشید؟ یه چیزی تو طراحیش باشه که از همون اول دلتون رو ببره، یا وقتی دستش می گیرید حس خوبی بهتون بده؟ این اتفاقی نیست! پشت این کشش و دلبستگی، یه دنیای پیچیده از طراحی محصول هست که خیلی هوشمندانه روی روان ما مصرف کننده ها تأثیر می ذاره. خیلی از کسب وکارها فکر می کنن طراحی فقط یه لایه بیرونیه، یه آرایش روی محصول، اما واقعیت اینه که طراحی خوب، یه ابزار استراتژیکه که می تونه سرنوشت یه محصول و حتی یه برند رو عوض کنه. بیاین با هم قدم به قدم ببینیم طراحی محصول چطور جادو می کنه و چطوری می تونه تصمیمات خرید ما رو تغییر بده.

درک جامع طراحی محصول و جایگاه آن در بازار

اول از همه، بذارید یه تعریف حسابی از طراحی محصول داشته باشیم. این کلمه خیلی وسیع تر از چیزیه که بیشتر ما فکر می کنیم. طراحی محصول فقط یعنی یه چیز خوشگل بسازیم؟ ابداً! طراحی محصول، یه جور پل ارتباطیه بین نیازهای مردم و راه حل هایی که تکنولوژی و خلاقیت می تونن ارائه بدن. یعنی چی؟ یعنی اینکه یه طراح محصول نه تنها به زیبایی ظاهری فکر می کنه، بلکه به کارایی، اینکه چقدر استفاده ازش راحته (ارگونومی)، اینکه تجربه کاربری چطوریه (UX)، حتی به مهندسی ساخت و اینکه محصول چقدر برای محیط زیست مناسبه (پایداری) هم توجه می کنه. در واقع، طراحی محصول همه این ابعاد رو در بر می گیره تا یه چیزی بسازه که هم مشکل آدم ها رو حل کنه، هم حس خوبی بهشون بده و هم دوام بیاره.

تفاوت طراحی محصول با طراحی بسته بندی و برندینگ

شاید براتون سوال پیش بیاد که خب، پس طراحی بسته بندی یا برندینگ چی میشه؟ اینا هم بخشی از طراحی نیستن؟ چرا هستن، اما طراحی محصول مثل یه چتر بزرگ تر می مونه که هم بسته بندی و هم بخش های مهمی از برندینگ زیرمجموعه اون قرار می گیرن. طراحی بسته بندی بیشتر روی شکل و شمایل بیرونی، محافظت از محصول و اطلاعاتی که روی اون نوشته شده تمرکز داره. برندینگ هم که کلاً داستان هویت و شخصیت یه شرکته، چیزی که باعث میشه ما یه برند رو بشناسیم و ازش انتظار داشته باشیم. اما طراحی محصول، از همون لحظه اول که ایده یه محصول تو ذهن جرقه می زنه شروع میشه و تا وقتی که محصول تو دست مشتری میرسه و حتی بعدش، ادامه پیدا می کنه. یعنی محصول رو از ریشه می سازه، نه فقط ظاهرش رو آرایش بده.

چرا طراحی محصول، برگ برنده در رقابت است؟

بازار امروز پر از محصولات شبیه به هم و رقیبای سرسخته. تو این هیاهو، چطور می تونید محصولتون رو از بقیه متمایز کنید؟ جوابش طراحی محصوله. طراحی خوب می تونه یه محصول معمولی رو به یه ستاره تبدیل کنه. چطوری؟

• ایجاد تمایز: وقتی طراحی محصولتون منحصر به فرد و نوآورانه باشه، مردم سریعتر اون رو از بقیه تشخیص میدن.
• ساخت هویت: طراحی قوی، به برند شما یه شخصیت می ده. مثل وقتی که یه گوشی رو حتی بدون دیدن لوگوش می شناسید. این همون هویته که طراحی براتون می سازه.
• افزایش ارزش ادراک شده: یه محصول با طراحی عالی، حتی اگه قیمتش بالاتر باشه، تو ذهن مشتری ارزشمندتر به نظر میاد. آدم ها حاضرن برای چیزی که زیبا، کارآمد و خوش ساخته، بیشتر پول بدن.

به قول معروف، جزئیات تنها جزئیات نیستند. آنها دیزاین را می سازند. این جمله چارلز ایمز، طراح معروف، خیلی خوب نشون میده که حتی کوچکترین جزئیات در طراحی، می تونن تأثیر بزرگی روی کل تجربه کاربری و در نهایت، تصمیم به خرید داشته باشن.

شناخت مصرف کننده: فرآیند تصمیم گیری خرید و عوامل مؤثر

حالا که فهمیدیم طراحی محصول چقدر مهمه، بیاید ببینیم اصلا ما مصرف کننده ها چطوری تصمیم به خرید می گیریم؟ روانشناسی پشت این داستان چیه؟ فهمیدن این موضوع به طراحان کمک می کنه محصولات بهتری بسازن و به کسب وکارها کمک می کنه بهتر بفروشن.

عوامل مؤثر بر رفتار مصرف کننده

رفتار خرید ما یه چیز ساده نیست که بگیم دیدیم خوشمون اومد، خریدیم. یه عالمه عامل دیگه هستن که روی این تصمیم تأثیر می ذارن:

• عوامل فرهنگی: فرهنگ جامعه ای که توش زندگی می کنیم، ارزش ها و هنجارها، باورها و حتی خرده فرهنگ ها، همه روی اینکه ما چی می خریم تأثیر دارن. مثلاً یه محصول که تو یه فرهنگ خاص خیلی محبوبه، ممکنه تو یه فرهنگ دیگه اصلاً طرفدار نداشته باشه. طراحان باید بتونن محصولات رو جوری طراحی کنن که با این ارزش های فرهنگی همخوانی داشته باشه.
• عوامل اجتماعی: دوستامون، خونواده، گروه هایی که عضوشون هستیم (مثل گروه های ورزشی یا کاری) و حتی رهبران فکری (همون اینفلوئنسرها و افراد معتبر) هم روی تصمیم خرید ما اثر می ذارن. اگه محصولی خوب طراحی شده باشه، احتمال اینکه مردم راجع بهش حرف بزنن و به هم پیشنهادش بدن، بیشتر میشه. این خودش یه جور بازاریابی دهان به دهان قدرتمنده.
• عوامل شخصی: سن ما، شغلمون، سبک زندگیمون، و حتی شخصیتمون، همه روی انتخاب های خریدیمون تأثیر مستقیم دارن. یه طراح محصول باهوش، محصولش رو جوری می سازه که با سبک زندگی و شخصیت های مختلف جور دربیاد.
• عوامل روانشناختی: این بخش شاید مهم ترین قسمت ماجرا باشه، چون طراحی محصول بیشتر از همه با این عوامل سر و کار داره. انگیزه های ما برای خرید، اینکه چطور اطلاعات رو درک می کنیم (ادراک)، چیزهایی که یاد می گیریم و حتی باورها و نگرش هامون، همه و همه توی این بازی نقش دارن. مثلاً طراحی یه محصول میتونه حس امنیت رو بهمون بده، یا هیجان رو در ما بیدار کنه.

مراحل فرآیند تصمیم گیری خرید مصرف کننده

حالا بیاید ببینیم ما آدما چطوری مرحله به مرحله به خرید یه محصول می رسیم:

1. تشخیص نیاز: همه چیز از اینجا شروع میشه که ما حس می کنیم یه نیازی داریم. مثلاً گوشی مون کند شده، یا حس می کنیم برای یه کار خاص به ابزار جدیدی نیاز داریم.
2. جستجوی اطلاعات: بعد از اینکه نیازمون رو فهمیدیم، شروع می کنیم به دنبال اطلاعات گشتن. ممکنه از دوست و آشنا بپرسیم، تو اینترنت سرچ کنیم، یا حتی بریم مغازه ها و محصولات مختلف رو از نزدیک ببینیم.
3. ارزیابی گزینه ها: حالا که اطلاعات جمع کردیم، شروع می کنیم به مقایسه. کدوم محصول بهتره؟ کدوم کیفیت بهتری داره؟ کدوم قیمت مناسب تری داره؟
4. تصمیم خرید: بعد از همه این بالا و پایین کردن ها، بالاخره تصمیم می گیریم که کدوم محصول رو بخریم.
5. رفتار پس از خرید: آیا از خریدمون راضی بودیم؟ آیا محصول انتظاراتمون رو برآورده کرد؟ آیا به بقیه هم پیشنهادش میدیم؟ این مرحله هم به اندازه مراحل قبلی مهمه.

طراحی محصول چگونه تصمیمات خرید را مرحله به مرحله تغییر می دهد؟ (هسته اصلی مقاله)

خب، رسیدیم به اصل مطلب! طراحی محصول چطوری روی این ۵ مرحله ای که گفتیم، تأثیر می ذاره و ما رو به سمت یه انتخاب خاص هل میده؟ بیاید ببینیم:

تأثیر بر تشخیص نیاز

شاید فکر کنید تشخیص نیاز یه چیز درونیه و طراحی محصول نمیتونه توش دخیل باشه، اما کاملاً اشتباهه! طراحی محصول می تونه نیازهای پنهان ما رو آشکار کنه یا نیازهای موجود رو پررنگ تر نشون بده. چطوری؟

• حل مشکلات پنهان: گاهی اوقات یه محصول با طراحی خلاقانه، مشکلی رو حل می کنه که ما حتی نمی دونستیم اون مشکل رو داریم! مثلاً قبل از گوشی های هوشمند، کسی فکر نمی کرد به این همه قابلیت تو یه دستگاه نیاز داره. اما طراحان اون نیاز رو ساختن و به مردم نشون دادن.
• برجسته کردن نیازهای موجود: یه طراحی خوب میتونه نشون بده که چقدر یه محصول برای زندگی ما ضروریه و چطوری می تونه کارهامون رو راحت تر کنه. مثلاً طراحی یه ماشین لباسشویی با دکمه های ساده و واضح، نیاز به راحتی استفاده رو برجسته می کنه.

طراحی محصول خوب، مثل یه دوست دانا می مونه که بهمون میگه: فلانی، ببین، تو این مشکل رو داری و من راه حلشو آوردم!

تأثیر بر جستجوی اطلاعات

وقتی نیازتون رو فهمیدید و میرید سراغ اطلاعات، اولین چیزی که چشمتون رو می گیره چیه؟ ظاهر محصول، طراحی وب سایت، یا بسته بندیش. اینجا طراحی محصول وارد عمل میشه:

• اعتماد بصری: یه محصول که طراحی حرفه ای و شسته رفته داره، ناخودآگاه حس اعتماد به آدم میده. مثل یه آدم که لباس مرتب و شیک پوشیده باشه. این حس اعتماد باعث میشه بیشتر راجع به اون محصول کنجکاو بشیم و دنبال اطلاعات بیشتری بگردیم.
• شفافیت در طراحی: طراحی خوب، اطلاعات کلیدی محصول رو خیلی سریع و واضح به ما منتقل می کنه. لازم نیست بگردیم دنبال ویژگی ها یا نحوه استفاده از محصول، چون طراحیش خودش گویاست.

تأثیر بر ارزیابی گزینه ها

اینجا مرحله ای هست که طراحی محصول واقعاً هنرنمایی می کنه و تفاوت ها رو رقم میزنه. وقتی چند گزینه رو جلوی رومون می ذاریم، طراحی مثل یه وزنه عمل می کنه و کفه یکی رو سنگین تر می کنه:

الف) زیبایی شناسی و جذابیت اولیه: دل را که بُرد؟

اولین برخورد با محصول از همه چی مهم تره. طراحان با کلی ترفند زیرپوستی، ما رو جذب می کنن:

• روانشناسی رنگ، فرم و بافت: هر رنگی یه حس خاصی رو منتقل می کنه. قرمز هیجان، آبی آرامش. فرم های گرد حس نرمی و دوستانه بودن میدن، در حالی که خطوط تیز حس مدرن و قدرتمند بودن. بافت محصول هم مهمه؛ آیا صاف و صیقلیه یا زبر و خشن؟ همه اینا احساسات خاصی رو تو ما بیدار می کنن که باعث میشه یه محصول جذاب تر به نظر بیاد.
• تناسب و تعادل: وقتی یه محصول طراحی متعادلی داره، یعنی اجزاش متناسب و هماهنگ با همن، حس کیفیت بالاتری رو منتقل می کنه. مثل یه نقاشی زیبا که همه عناصرش سر جای خودشونن.

ب) عملکرد و کارایی: آیا کارمو راه میندازه؟

فقط ظاهر مهم نیست، باید کار راه بنداز باشه:

• ارگونومی و سهولت استفاده: آیا محصول تو دست آدم راحته؟ آیا دکمه هاش سر جای خودشونن و راحت میشه باهاشون کار کرد؟ طراحی ارگونومیک، تجربه فیزیکی کار با محصول رو لذت بخش و بدون دردسر می کنه. مثلاً یه موس که راحت تو دست جا میشه.
• فلسفه کمتر، بهتر است: گاهی اوقات سادگی توی عملکرد، خودش اوج طراحی و ارزش افزوده ست. محصولاتی که شلوغ پلوغ نیستن و کارشون رو ساده و بدون پیچیدگی انجام میدن، بیشتر به دل میشینن.

ج) تجربه کاربری (UX) و تعامل: آیا با من حرف می زنه؟

تجربه کاربری چیزیه که محصول رو زنده می کنه:

• طراحی تعاملی: یه محصول خوب، با کاربرش حرف می زنه و اونو راهنمایی می کنه. مثلاً وقتی یه دکمه رو فشار میدید و فیدبک واضحی ازش می گیرید (صدا، لرزش، یا تغییر رنگ)، این یعنی محصول داره باهاتون تعامل می کنه. این تعامل ها حس خوب و اطمینان رو ایجاد می کنن.
• پاسخگویی و قابلیت اطمینان: طراحی باید حس اطمینان رو به آدم بده که محصول بدون مشکل کار می کنه و از پس کاری که برایش ساخته شده برمیاد.

د) نوآوری و تمایز: چی داره که بقیه ندارن؟

مردم همیشه دنبال چیزای جدیدن که زندگیشون رو راحت تر کنه یا بهشون حس خاص بودن بده:

• طراحی نوآورانه: محصولی که با طراحیش یه جور تازگی و پیشرفت رو القا می کنه، از بقیه رقبا جلو میزنه. مردم دوست دارن حس کنن که دارن از جدیدترین و بهترین ها استفاده می کنن.
• ارزش ادراک شده: طراحی میتونه حس لوکس بودن، یا یه کاربردی بودن خاص رو منتقل کنه. مثلاً یه محصول با طراحی مینیمال و شیک، حس کلاس و لوکس بودن رو به مصرف کننده منتقل می کنه.

ه) طراحی حسی (Sensory Design): بیش از آنچه می بینید!

حواس پنجگانه ما نقش مهمی توی تصمیم گیری دارن:

• تأثیر حس لامسه: جنس موادی که تو طراحی محصول به کار رفته، حس خوب یا بد رو به دست ما منتقل می کنه. آیا نرمه؟ خشنه؟ سرده؟ گرمه؟
• بویایی (در محصولات خاص): برای بعضی محصولات، مثل عطر و لوازم بهداشتی، بو هم جزئی از طراحیه که مستقیماً روی تصمیم گیری تأثیر می ذاره.
• صدای محصول: حتی صدایی که محصول موقع کار کردن میده (مثلاً صدای دکمه ها، یا صدای باز و بسته شدن در)، میتونه روی ادراک ما از کیفیت و کارایی تأثیر بذاره.

تأثیر بر تصمیم خرید

بعد از همه این ارزیابی ها، حالا نوبت تصمیم نهایی خریده. طراحی محصول اینجا هم بیکار نمی شینه:

• هویت برند و داستان سرایی: طراحی محصول، هویت برند رو تو ذهن مشتری قوی تر می کنه و با ارزش ها و آرزوهای اون همسو میشه. محصولی که داستان برند رو خوب روایت می کنه، بیشتر به دل میشینه.
• فروشنده خاموش: یه طراحی خوب، خودش مثل یه فروشنده ماهر عمل می کنه، بدون اینکه حتی کلمه ای حرف بزنه! محصول خوب طراحی شده، خودش مشتری رو به خرید متقاعد می کنه.
• فراخوانی احساسات: طراحی محصول میتونه احساسات مثبتی مثل لذت، امنیت، یا حتی خودباوری رو تو ما بیدار کنه که در نهایت به خرید منجر میشه. مثلاً طراحی یه خودروی اسپرت، حس قدرت و هیجان رو منتقل می کنه.
• اصول تثبیت موقعیت: طراحی محصول، جایگاه محصول رو تو ذهن ما مشخص می کنه. آیا این محصول لوکسه؟ اقتصادیه؟ برای ورزشکاره؟ این موقعیت سازی کمک می کنه مشتری راحت تر تصمیم بگیره.

تأثیر بر رفتار پس از خرید

داستان با خرید محصول تموم نمیشه. طراحی خوب حتی بعد از خرید هم ادامه داره:

• رضایت و وفاداری: اگه تجربه کاربری محصول عالی باشه (به خاطر طراحی خوبش)، ما بعد از خرید هم ازش راضی خواهیم بود. این رضایت باعث میشه به مشتری وفادار تبدیل بشیم و حتی از اون محصول و برند طرفداری کنیم و به بقیه هم پیشنهادش بدیم.
• کاهش ناهمخوانی شناختی: گاهی بعد از یه خرید بزرگ، ممکنه یه حس پشیمانی کوچیک به آدم دست بده. اما اگه طراحی محصول و تجربه کاربریش خیلی مثبت باشه، این حس پشیمانی کمتر میشه.
• تشویق به بازخورد و تعامل: طراحی محصول میتونه آدم ها رو تشویق کنه که با محصول بیشتر کار کنن، نظراتشون رو بگن و حتی یه جامعه کاربری فعال دور اون محصول تشکیل بشه.

اصول کلیدی طراحی محصول برای تأثیرگذاری پایدار بر تصمیمات خرید

حالا که فهمیدیم طراحی محصول چطور ریز به ریز روی تصمیمات ما اثر می ذاره، بیاید چندتا از اصول کلیدی رو مرور کنیم که طراحان و کسب وکارها باید حواسشون بهشون باشه:

1. طراحی کاربر محور (User-Centric Design): همیشه و همیشه، تو هر مرحله ای از طراحی، نیازها و انتظارات کاربر باید حرف اول رو بزنه. طراح باید خودشو جای کاربر بذاره و ببینه اون چی میخواد.
2. سادگی و وضوح: پیچیدگی های غیرضروری رو باید حذف کرد. هرچی محصول ساده تر و واضح تر باشه، کاربر راحت تر باهاش ارتباط برقرار می کنه و تصمیم به خریدش هم راحت تر میشه. یادتون باشه، محصول کوچکتر، اما بهتر!
3. اصالت و هویت برند: محصول شما باید یه امضای خاص داشته باشه، یه چیزی که منحصر به فردش کنه و ارزش های برندتون رو فریاد بزنه. اصالت همیشه حرف اول رو میزنه.
4. کیفیت در اجرا و جزئیات: اینجاست که تفاوت یه محصول خوب با یه محصول عالی مشخص میشه. توجه به ریزترین جزئیات، کیفیت مواد، پرداخت نهایی محصول، همه اینا حس کیفیت رو به مشتری منتقل می کنه. اون ده درصد آخر، گاهی ۵۰ درصد از تلاش رو می بره اما نتیجه اش بی نظیره!
5. در نظر گرفتن بستر فرهنگی: یه محصول باید با فرهنگ و انتظارات مخاطب همسو باشه. چیزی که تو یه کشور محبوبه، ممکنه تو یه کشور دیگه اصلاً جواب نده. طراح باید مثل یه جامعه شناس عمل کنه.
6. تفکر سیستمی در طراحی: محصول فقط یه تکه سخت افزار یا یه اپلیکیشن نیست. اون بخشی از یه اکوسیستم بزرگ تره. طراح باید بدونه که محصولش چطور تو این اکوسیستم جا میشه و با بقیه بخش ها چطور تعامل می کنه.

یادتان باشد، رفتار خریدی که می بینید، رفتاری است که شما طراحیش کرده اید؛ خواه عمدی بوده و خواه نه.

مطالعات موردی موفقیت طراحی محصول در تغییر تصمیمات خرید

برای اینکه بهتر این موضوع رو درک کنیم، بیاید چندتا مثال واقعی رو با هم مرور کنیم:

• اپل (Apple): شاید بهترین مثال باشه. اپل فقط گوشی یا لپ تاپ نمی فروشه، یه تجربه می فروشه. از طراحی مینیمالیستی و شیک محصولاتش گرفته تا رابط کاربری ساده و لذت بخش (iOS/macOS)، همه و همه باعث میشه مردم حاضر باشن برای محصولات اپل بیشتر پول بدن و حتی تو صف های طولانی برای خرید جدیدترین مدل ها بایستن. اپل به نیازهای پنهان کاربرانش پاسخ میده و براشون یه حس خاص بودن ایجاد می کنه.
• دایسون (Dyson): دایسون یه شرکت معروف تو زمینه جاروبرقی و سشوار و محصولات این چنینیه. طراحی های دایسون همیشه نوآورانه، آینده نگرانه و بسیار کاربردیه. مثلاً جاروبرقی های بدون کیسه و با قدرت مکش بالا، یا سشوارهای بدون تیغه که صداشون کمه و به مو آسیب نمی رسونن. طراحی جسورانه و عملکرد فوق العاده، دایسون رو به یه برند لوکس و خواستنی تبدیل کرده.
• تسلا (Tesla): تسلا فقط خودروی برقی تولید نمی کنه، بلکه انقلابی در صنعت خودرو به وجود آورده. طراحی های مدرن و مینیمال داخلی و خارجی، صفحه نمایش بزرگ لمسی که کنترل همه چیز رو به دست کاربر میده، و همچنین تمرکز روی به روزرسانی های نرم افزاری مداوم (OTA updates)، باعث شده تسلا نه تنها یه خودرو، بلکه یه گجت هوشمند روی چرخ باشه. این طراحی، حس نوآوری و پیشگام بودن رو به مشتری منتقل می کنه و همین باعث جذب مشتریان میشه.
• ایکیا (IKEA): ایکیا با طراحی های ساده، کاربردی و ماژولار خودش، دکوراسیون خونه رو برای میلیون ها نفر تو دنیا راحت و دسترس پذیر کرده. محصولاتشون نه تنها قشنگن، بلکه هوشمندانه طراحی شدن تا تو فضای کم جا بشن، راحت مونتاژ بشن و نیازهای روزمره رو برطرف کنن. بسته بندی های مسطحشون هم یه شاهکار طراحی و مهندسیه که هزینه حمل و نقل رو کم می کنه.

این مثال ها نشون میدن که طراحی محصول، فراتر از یه بخش از فرایند تولید، یه ابزار استراتژیک برای نفوذ به ذهن و قلب مصرف کننده ست و میتونه سرنوشت یه کسب وکار رو رقم بزنه.

وقتی محصول منطبق بر بازار است که مردم فروشنده شما شوند.

اگه محصولتون اونقدر خوب باشه که مردم خودشون مبلغش بشن و به همدیگه پیشنهادش بدن، اون وقته که میشه گفت کارتون رو درست انجام دادید و طراحیش حسابی به دل نشسته.

نتیجه گیری

طراحی محصول دیگه فقط یه انتخاب نیست، یه ضرورته، یه سرمایه گذاری حیاتی برای هر کسب وکاری که می خواد تو این بازار شلوغ و پررقابت حرفی برای گفتن داشته باشه. دیدیم که چطور از همون لحظه اول که یه نیاز تو ذهن مصرف کننده جرقه میزنه، تا وقتی که محصول رو می خره و حتی بعدش، طراحی محصول مثل یه نخ نامرئی همه چیز رو به هم وصل می کنه و روی تک تک تصمیمات ما تأثیر می ذاره.

با درک عمیق از روانشناسی مصرف کننده، شناختن نیازها و آرزوهای پنهانشون، و البته، به کارگیری اصول طراحی هوشمندانه و اصیل، نه تنها میشه تصمیمات خرید مردم رو به سمت محصول خودتون تغییر داد، بلکه میشه یه رابطه عمیق و پایدار با مشتری ایجاد کرد که در نهایت منجر به وفاداری طولانی مدت و موفقیت چشمگیر در بازار میشه. پس، اگه تو کار تولید یا فروش محصول هستید، طراحی رو دست کم نگیرید، بهش مثل یه برگ برنده نگاه کنید و همیشه برای بهبودش تلاش کنید. مشتری های امروز، فقط محصول نمی خوان، اونا تجربه می خوان و این تجربه رو طراحی محصول براشون می سازه.