خلاصه کتاب Anne of Avonlea (آنی شرلی در آونلی) ( نویسنده لوسی ماد مونتگومری )

آنی شرلی در آونلی، دومین جلد از ماجراهای دخترک موقرمزی است که دل همه را برده؛ این کتاب درست بعد از ماجراهای گرین گیبلز، زندگی پرفرازونشیب و شیرین آنی را در آستانه جوانی و آغاز تدریسش روایت می کند، دورانی پر از چالش های جدید و البته اتفاقات بامزه و دوست داشتنی که آنی را از همیشه پخته تر و مسئولیت پذیرتر می کند. آماده اید تا دوباره با آنی به آونلی سفر کنیم؟

لوسی ماد مونتگومری، نویسنده ای که با قلم جادوییش دل ما رو به جزیره پرنس ادوارد گره زده، توی این کتاب، آنی رو از یه دختر دانش آموز خیال پرداز به یه معلم جوان و البته همچنان خیال پرداز تبدیل می کنه. اگه جلد اول رو خوندید و دلتون برای آنی تنگ شده، این کتاب حسابی حالتون رو خوب می کنه. و اگه هم تازه با آنی آشنا می شید، بازم نگران نباشید، چون ما اینجا قراره قصه رو از جایی شروع کنیم که آنی وارد مرحله جدیدی از زندگیش میشه.

آنی در ۱۶ سالگی: از دانش آموز تا معلم آونلی

وقتی برای اولین بار با آنی شرلی آشنا شدیم، اون یه دختر بچه یتیم بود با موهای قرمز آتشین و ذهنی پر از رویاهای قشنگ. حالا اما، آنی داستان ما دو سال بزرگ تر شده و وارد شانزده سالگی شده. متیو، پدرخوانده مهربونش، فوت کرده و این غم بزرگ باعث شده آنی تصمیم مهمی بگیره: به جای رفتن به دانشگاه ردموند و ادامه تحصیل، بمونه تو آونلی و معلم بشه. می خواد کنار مارلا بمونه و گرین گیبلز رو تنها نذاره. این تصمیم، نقطه شروع فصل جدیدی از زندگی آنی میشه که پر از چالش های جدیده، ولی خب، آنی کِی از چالش ترسیده؟

فکرشو بکنید، آنی شرلی، همون دخترکی که خودش یه عالمه شیطنت تو سرش داشت، حالا قراره معلم باشه! این اتفاق، سوژه های بامزه و خنده دار زیادی رو تو کتاب به وجود میاره. از اولین روزهای تدریسش که گاهی اوقات با رویاپردازی های همیشگیش گره می خوره، تا تلاش هاش برای برقراری نظم تو کلاس درس و دل خوشی های کوچک بچه ها. آنی یه معلم معمولی نیست، اون با تخیل و مهربونیش سعی می کنه یه جور دیگه به بچه ها درس بده و دنیا رو براشون قشنگ تر کنه.

توی این جلد، یه عالمه شخصیت جدید و دوست داشتنی هم وارد داستان میشن که حسابی فضا رو عوض می کنن. اولین نفر، آقای هریسون، همسایه جدید گرین گیبلز، مردی بداخلاق و غرغرو که یه طوطی پرحرف هم داره. راستش رو بخواید، اولش از دستش حرصتون درمیاد، ولی کم کم متوجه میشید که زیر اون پوست سخت، یه قلب مهربون داره. البته ماجراهای آنی و آقای هریسون، به خصوص با اون گاو معروفش که آنی به اشتباه می فروشه، کلی اتفاق خنده دار می سازه!

بعدش نوبت می رسه به دوقلوهای دوست داشتنی: دِیوی و دورا کیث. این دو تا بعد از فوت مادرشون، سرپرستیشون به مارلا سپرده میشه. دِیوی، پسر بچه بازیگوش و پرحرفی که با شیطنت هاش گرین گیبلز رو حسابی شلوغ می کنه و دورا، خواهرش که آروم و مودبه و درست برعکس دیویه. آنی و مارلا با وجود سختی هایی که نگهداری از این دوتا داره، با تمام وجود بهشون محبت می کنن و اینجا باز هم، آنی از اون خیال پردازی هاش استفاده می کنه تا دنیا رو برای دوقلوها رنگی تر کنه. این دوقلوها واقعاً رنگ و بوی تازه ای به زندگی آنی و مارلا میدن و باعث میشن گرین گیبلز دوباره پر از سروصدا و شور و هیجان بشه.

انجمن بهبود آونلی و ماجراهای اجتماعی آنی

آنی شرلی همیشه یه عالمه ایده تو سرش داره، حتی اگه گاهی اوقات این ایده ها یه کم زیادی بلندپروازانه باشن. توی این کتاب، یکی از مهم ترین کارهایی که آنی انجام میده، تأسیس یه انجمنه به اسم انجمن بهبود چشم اندازهای آونلی (A.V.I.S.). فکرش رو بکنید، آنی با شور و شوق همیشگیش، دوستان و همسایه ها رو دور هم جمع می کنه تا روستا رو قشنگ تر کنن. مثلاً می خوان یه کتابخونه جدید راه بندازن، یه باغ قشنگ بسازن یا حتی خیابون ها رو مرتب کنن.

این ایده، همون اوایل هم کلی موافق و مخالف داره. بعضی ها با اشتیاق همراه آنی میشن و بعضی ها هم خب، با اون روحیه محافظه کارانه شون فکر می کنن نیازی به این کارها نیست. اما آنی مگه ول کن این ماجراهاست؟ اون با همون روحیه مثبت و پرانرژیش، سعی می کنه همه رو راضی کنه و برای رسیدن به اهدافش تلاش می کنه.

ماجراهای این انجمن هم به نوبه خودش کلی لحظات شیرین و خنده دار خلق می کنه. مثلاً یادمه یه جایی از کتاب، آنی و دوستاش تلاش می کنن ساختمون قدیمی و زشتِ انجمن رو رنگ کنن، ولی خب، نتیجه ش میشه یه فاجعه رنگی! یا مثلاً وقتی می خوان یه تئاتر برگزار کنن تا برای انجمن پول جمع کنن، کلی اتفاقات غیرمنتظره می افته که حسابی لبخند رو لبتون میاره. این فعالیت ها نشون میده که آنی نه تنها تو دنیای خودش، بلکه تو دنیای واقعی هم دلش می خواد همه چیز رو بهتر کنه و برای این کار، از هیچ تلاشی فروگذار نمی کنه.

آنی شرلی با همه خیال پردازی ها و رویاهایش، هیچ وقت از تلاش برای بهتر کردن دنیای اطرافش دست نمی کشد؛ او با هر ایده جدید، جرقه ای از امید را در دل آونلی روشن می کند.

این انجمن فقط یه گروه برای زیباسازی روستا نیست؛ بلکه بستری میشه برای تعامل بیشتر آدم ها، برای اینکه دور هم جمع بشن، حرف بزنن و برای هدف مشترکی کار کنن. آنی اینجا هم نشون میده که چقدر روحیه رهبری داره و چقدر می تونه بقیه رو برای رسیدن به یه هدف خوب، همراه کنه. این بخش های کتاب واقعاً حال آدم رو خوب می کنه و نشون میده که با کمی اراده و شور و اشتیاق، میشه حتی تو یه روستای کوچیک هم کارهای بزرگی انجام داد.

روابط و دوستی ها: عمیق تر شدن پیوندها در آونلی

توی دنیای آنی شرلی، دوستی و روابط انسانی جایگاه ویژه ای داره. تو کتاب آنی شرلی در آونلی هم این پیوندها عمیق تر و بالغ تر میشن. آنی دیگه اون دختر بچه تنها نیست، حالا یه عالمه آدم تو زندگیش داره که هر کدومشون یه جورایی بهش انرژی و عشق میدن.

دوستی آنی و دایانا باری

رابطه آنی و دایانا، همون دوستی جدانشدنی از جلد اول، تو این کتاب هم حسابی پررنگه. دایانا، دوست صمیمی و وفادار آنی، همیشه کنارشه، چه تو شادی ها و چه تو غصه ها. با اینکه دایانا به اندازه آنی خیال پرداز نیست، ولی همیشه با قلب مهربونش آنی رو درک می کنه و بهش آرامش میده. این دوستی نشون میده که چقدر وجود یه دوست واقعی تو زندگی آدم می تونه مهم باشه و چطور میشه با وجود تفاوت ها، یه پیوند عمیق و پایدار داشت. دایانا با اون طبیعت آروم و منطقیش، اغلب آنی رو به واقعیت برمی گردونه، ولی هرگز اون رویاپردازی های قشنگ آنی رو مسخره نمی کنه. این دوستی واقعاً یه الگو برای یه رابطه سالم و پر از احترامه.

رابطه آنی و گیلبرت بلایت

اوه، گیلبرت بلایت! یادم میاد تو جلد اول چقدر آنی رو اذیت کرد و موهاش رو مسخره کرد. ولی خب، گذر زمان و بلوغ، خیلی چیزها رو تغییر میده. تو آنی شرلی در آونلی، رابطه آنی و گیلبرت از یه رقابت دوستانه و حتی گاهی اوقات کَل کَل های بچگانه، به یه دوستی عمیق تر تبدیل میشه. گیلبرت همیشه حامی و همراه آنی بوده و هست، حتی وقتی آنی از رفتن به دانشگاه پشیمون میشه و معلمی رو انتخاب می کنه.

توی این کتاب، ما حسابی متوجه میشیم که گیلبرت چه پسر خوبی و چقدر به آنی اهمیت میده. اون برای آنی یه دوست واقعی و قابل اعتماده. کم کم، اون جرقه های اولیه احساسات عاشقانه هم بینشون دیده میشه، البته آنی هنوز خیلی تو رویاهاش غرقه و این احساسات رو به این راحتی ها تشخیص نمیده. اما خب، شما که می دونید چی میشه، درسته؟ این رابطه پیچیده و شیرین، یکی از جذاب ترین بخش های داستانه که خواننده رو حسابی درگیر خودش می کنه.

آنی و مارلا

رابطه آنی و مارلا، که اولش پر از سوءتفاهم بود، حالا دیگه به یه پیوند ناگسستنی مادر-دختری تبدیل شده. مارلا با اون ظاهر جدی و خشکش، حالا دیگه آنی رو بهتر می شناسه و حتی گاهی اوقات تو کارهای آنی سهیم میشه. فوت متیو باعث شده این دو تا بیشتر به هم نزدیک بشن و حالا گرین گیبلز، خونه امنی برای آنی و مارلاست که توش در کنار هم زندگی می کنن. مارلا با اینکه غر میزنه و سخت گیر به نظر میرسه، ولی معلومه که آنی رو با تمام وجودش دوست داره و برای خوشبختیش هر کاری می کنه.

آنی و خانم ریچل لیند

خانم ریچل لیند، همون همسایه فضول و کنجکاو گرین گیبلز، هم از اون شخصیت هاییه که تو این جلد تغییر می کنه. با اینکه هنوز هم عادت های قدیمی خودشو داره، ولی رابطه اش با آنی خیلی بهتر شده. حالا احترام متقابلی بینشون وجود داره و خانم لیند هم کم کم داره آنی رو با همه اون تفاوت ها و رویاپردازی هاش می پذیره. حتی گاهی اوقات تو کارهای انجمن هم به آنی کمک می کنه و این نشون میده که حتی آدم هایی که اولش خیلی با هم فرق دارن، می تونن کنار هم زندگی کنن و همدیگه رو درک کنن.

نقش دِیوی و دورا در زندگی آنی و مارلا

دوقلوها، دِیوی و دورا، با ورودشون به گرین گیبلز، زندگی آنی و مارلا رو حسابی عوض می کنن. دِیوی با اون شیطنت های بی پایانش و سؤال های بامزه اش، گاهی اوقات آنی رو حسابی کلافه می کنه، ولی خب، همین شیطنت ها باعث میشن آنی بیشتر به زندگی بچه ها و دنیای اونها اهمیت بده. دورا هم با آرامش و ادبش، یه جورایی تعادل رو برقرار می کنه. این دوقلوها به آنی و مارلا یاد میدن که چطور مسئولیت پذیرتر باشن و چطور عشقشون رو به بچه هایی که از خودشون نیستن، نشون بدن. حضور این دوتا بچه، گرین گیبلز رو از یه خونه ساکت و آروم، به یه خونه پر از شور و هیجان و زندگی تبدیل می کنه.

چالش ها و رشد شخصیتی: آنی در مسیر بلوغ

آنی شرلی همیشه در حال رشده. این یکی از قشنگ ترین ویژگی های شخصیت آنیه. تو آنی شرلی در آونلی، ما شاهد بلوغ فکری و عاطفی آنی هستیم. دیگه اون دختر بچه ای نیست که فقط تو دنیای رویاهاش زندگی کنه؛ حالا باید با واقعیت های زندگی، مسئولیت های بزرگ و چالش های پیچیده دست و پنجه نرم کنه.

اولین و بزرگ ترین چالش، مسئولیتیه که آنی به عنوان معلم مدرسه آونلی قبول کرده. فکرشو بکنید، اداره کردن یه کلاس درس پر از بچه های قد و نیم قد، اونم برای کسی که خودش تازه از آب و گل در اومده، اصلاً کار آسونی نیست. آنی با اشتباهاتش درس می گیره. مثلاً یادم میاد یه جایی آنی به بچه ها میگه هر کسی که دوست داره کلاهش رو رنگ کنه، ولی خب فراموش می کنه بگه که رنگ باید مناسب کلاه باشه! نتیجه اش میشه یه عالمه کلاه رنگ و وارنگ و البته کلی ماجرای خنده دار. آنی یاد می گیره که باید محتاط تر باشه و قبل از هر کاری، خوب فکر کنه.

مسئولیت پذیری آنی فقط به معلمیش محدود نمیشه. وقتی دوقلوها، دِیوی و دورا، وارد گرین گیبلز میشن، آنی ناخواسته مسئولیت مراقبت از اونها رو هم به دوش می کشه. دِیوی با اون شیطنت های بی پایانش حسابی آنی رو به چالش می کشه. مثلاً یه بار که آنی مریضه، دیوی برای اینکه آنی رو خوشحال کنه، سعی می کنه یه جوراب پشمی رو برای مارلا قلاب بافی کنه، ولی خب نتیجه اش میشه یه فاجعه! آنی یاد می گیره چطور با صبر و حوصله با بچه ها رفتار کنه، چطور اشتباهاتشون رو ببخشه و چطور با عشق، راه درست رو بهشون نشون بده.

یکی از درس های بزرگی که آنی تو این کتاب یاد می گیره، درس مواجهه با اشتباهاته. مثلاً ماجرای فروش گاو آقای هریسون که قبلاً بهش اشاره کردم، واقعاً یه لحظه کلیدیه. آنی به جای اینکه فرار کنه یا قایم بشه، شجاعانه با آقای هریسون روبرو میشه و سعی می کنه اشتباهش رو جبران کنه. این نشون میده که آنی دیگه اون دختر بچه بی تجربه نیست، بلکه یه زن جوونه که می تونه مسئولیت کارهای خودش رو به عهده بگیره.

تأملات آنی درباره زندگی، عشق و آینده هم تو این کتاب خیلی عمیق تر میشه. اون دیگه فقط به دنبال شاهزاده رؤیاهاش و داستان های پریان نیست. حالا به مسائل جدی تری فکر می کنه، به اینکه چطور می تونه یه معلم خوب باشه، چطور می تونه به جامعه کمک کنه و چطور می تونه زندگی شادی برای خودش و اطرافیانش بسازه. این دوره از زندگی آنی، همون ۱۶ تا ۱۸ سالگی، یه جورایی پل ارتباطیه بین نوجوانی پر از رویا و جوانی پر از مسئولیت. آنی تو این دو سال حسابی پخته میشه و ما به عنوان خواننده، واقعاً به این رشد و بلوغش افتخار می کنیم.

پایان دوره آونلی: گام هایی به سوی آینده

سفر آنی به عنوان معلم تو آونلی، دو سال طول می کشه. این دو سال، پر از تجربه های جدید، دوستی های عمیق تر و درس های بزرگیه که آنی رو حسابی آبدیده می کنه. وقتی این دوره تموم میشه، آنی دیگه همون دختر ۱۶ ساله نیست که تازه وارد گرین گیبلز شده بود. حالا یه معلم موفقه که تونسته قلب همه بچه ها و مردم آونلی رو به دست بیاره.

اما خب، روحیه جستجوگر و بلندپرواز آنی، باز هم اونو به سمت افق های جدیدی سوق میده. با اینکه عاشق معلمی تو آونلیه و از زندگی کنار مارلا و دوقلوها لذت می بره، ولی دلش می خواد درسشو ادامه بده و به دانشگاه بره. اینجاست که تصمیم می گیره برای ادامه تحصیل به کالج ردموند (Redmond College) بره. این تصمیم، یه گام بزرگ به سوی آینده آنی و ورود به دنیای بزرگ تریه.

وداع با آونلی، همیشه برای آنی یه لحظه تلخ و شیرینه. از یه طرف دلش برای مارلا، دایانا، گیلبرت و همه آدم های دوست داشتنی آونلی تنگ میشه. برای تک تک گوشه کنارهای گرین گیبلز که هر کدومشون کلی خاطره تو خودشون دارن. از طرف دیگه، حس هیجان انگیز شروع یه فصل جدید، یه امید تازه و یه دنیای بزرگ تر، اونو به جلو می کشونه.

توی این لحظات آخر کتاب، مونتگومری خیلی قشنگ احساسات آنی رو به تصویر می کشه. اون حس دلتنگی، حس نوستالژی برای روزهای رفته و همزمان، حس کنجکاوی و شور و شوق برای آینده ای که در پیش رو داره. آنی می دونه که ترک آونلی به معنی فراموش کردنش نیست، بلکه به معنی اینه که داره بزرگ تر میشه و باید مسیر خودش رو تو این دنیای بزرگ تر پیدا کنه. این پایان، نویدبخش شروع یه ماجراجویی جدید برای آنی شرلیه که ما رو برای خوندن جلد بعدی، حسابی هیجان زده می کنه.

مضامین و پیام های کلیدی کتاب Anne of Avonlea

آنی شرلی در آونلی فقط یه داستان شیرین و سرگرم کننده نیست، بلکه پر از پیام های عمیق و درس هاییه که میشه از زندگی آنی یاد گرفت. مونتگومری با هوشمندی تمام، این پیام ها رو تو تار و پود داستانش می بافه.

بلوغ و مسئولیت پذیری

مهم ترین مضمونی که تو این کتاب حسابی به چشم میاد، گذار آنی از نوجوانی به جوانی و پذیرش مسئولیت های بزرگ تره. آنی حالا یه معلم و سرپرست دوقلوهاست. اون یاد می گیره که زندگی فقط رویاپردازی نیست، بلکه نیاز به تلاش، صبر و مسئولیت پذیری داره. این بخش از داستان به ما نشون میده که چطور با پذیرش نقش های جدید تو زندگی، می تونیم بزرگ تر و قوی تر بشیم.

قدرت آموزش و تربیت

آنی به عنوان معلم، نه تنها به بچه ها درس های کتاب رو یاد میده، بلکه بهشون یاد میده چطور رویاپردازی کنن، چطور خلاق باشن و چطور به دنیای اطرافشون نگاه کنن. تأثیر آنی روی دانش آموزانش و حتی روی دِیوی و دورا، نشون میده که آموزش چقدر می تونه قدرتمند باشه، مخصوصاً وقتی با عشق و مهربونی همراه باشه.

اهمیت دوستی و خانواده

پیوندهای عمیق آنی با دایانا، گیلبرت و مارلا، پایه و اساس زندگیشو تشکیل میده. این کتاب تأکید می کنه که چقدر داشتن دوستای واقعی و خانواده ای که پشتمون هستن، تو لحظه های سخت و آسون مهمه. اونها همون هایی هستن که تو هر شرایطی کنار آنی می مونن و بهش قوت قلب میدن.

تخیل و واقع گرایی

آنی همیشه یه دختر خیال پرداز بوده و این ویژگی تا همیشه باهاش میمونه. اما تو آنی شرلی در آونلی، اون یاد می گیره چطور بین دنیای رؤیایی خودش و واقعیت های زندگی تعادل برقرار کنه. اون از تخیلش برای حل مشکلات و قشنگ تر کردن زندگی استفاده می کنه، ولی همزمان با واقعیت ها هم روبرو میشه و ازشون فرار نمی کنه.

زیبایی طبیعت و ارزش زندگی روستایی

مونتگومری با توصیف های بی نظیرش از جزیره پرنس ادوارد، همیشه ما رو مجذوب طبیعت می کنه. تو این کتاب هم، آنی از زیبایی های آونلی، از جنگل ها و رودخانه ها و غروب های قشنگ لذت می بره. این مضمون نشون میده که چطور میشه با وصل شدن به طبیعت، آرامش و الهام پیدا کرد و چطور زندگی ساده روستایی می تونه پر از زیبایی و معنا باشه.

تلاش برای بهبود و تغییر

تأسیس انجمن بهبود آونلی توسط آنی و تلاش هاش برای بهتر کردن روستا، نشون میده که اون هیچ وقت دست از تلاش برای تغییر مثبت برنمی داره. این مضمون به ما یادآوری می کنه که حتی با قدم های کوچک هم میشه تغییرات بزرگی ایجاد کرد و چقدر مهم اینه که برای بهتر کردن دنیای اطرافمون تلاش کنیم.

چرا باید آنی شرلی در آونلی را خواند؟ (ارزش کتاب)

خب، شاید از خودتون بپرسید با این همه کتابی که وجود داره، چرا باید وقتمون رو صرف خوندن آنی شرلی در آونلی کنیم؟ راستش رو بخواید، دلایل زیادی وجود داره که این کتاب رو به یه انتخاب عالی تبدیل می کنه:

1. تکمیل کننده داستان Anne of Green Gables: اگه جلد اول رو خوندید و عاشق آنی شدید، این کتاب ادامه طبیعی و دوست داشتنی ماجراهای اونه. شما می تونید سیر کامل تری از زندگی آنی رو ببینید و شاهد رشد و تحولاتش باشید. بدون این جلد، داستان آنی ناقص می مونه.
2. بررسی عمیق تر و بالغ تر شخصیت آنی: تو این کتاب، آنی دیگه اون دختر بچه ۱۴ ساله جلد اول نیست. اون پخته تر شده، مسئولیت پذیرتر شده و با چالش های بزرگ تری روبرو میشه. این فرصت رو به شما میده که آنی رو در قامت یه زن جوان و مستقل ببینید و از درس هایی که تو زندگی می گیره، شما هم یاد بگیرید.
3. منبع الهام بخش برای جوانان: آنی با تمام اشتباهات و شیطنت هاش، یه الگوی عالی برای جوون هاست. اون به شما یاد میده که چطور با چالش های زندگی روبرو بشید، چطور از اشتباهاتتون درس بگیرید، چطور به رویاهاتون وفادار بمونید و چطور همیشه با امید به آینده نگاه کنید. روحیه تسلیم ناپذیر آنی واقعاً الهام بخشه.
4. ارائه دیدگاهی عمیق تر به روابط انسانی و اجتماعی: این کتاب فقط درباره آنی نیست. درباره دوستی ها، عشق، خانواده و روابط آدم ها با همدیگه ست. شما می تونید ببینید که چطور آدم ها با هم ارتباط برقرار می کنن، چطور همدیگه رو درک می کنن و چطور عشق و همدلی می تونه حتی سخت ترین دل ها رو هم نرم کنه.
5. طنز شیرین و دلنشین: مونتگومری استاد به کار بردن طنز تو نوشته هاشه. ماجراهای آنی و دوقلوها، یا شیطنت های آنی تو انجمن بهبود، کلی لحظات خنده دار و دلنشین خلق می کنه که خوندن کتاب رو حسابی لذت بخش می کنه. شما با خوندن این کتاب هم می خندید، هم به فکر فرو میرید و هم کلی حس خوب پیدا می کنید.
6. توصیف های بی نظیر از طبیعت: اگه عاشق طبیعت و توصیف های قشنگ هستید، این کتاب حسابی شما رو راضی می کنه. مونتگومری طوری جزیره پرنس ادوارد رو توصیف می کنه که حس می کنید خودتون دارید تو اون دشت های سبز و کنار رودخانه های شفاف قدم می زنید. این توصیفات، به داستان عمق و زیبایی خاصی میده.

خلاصه بگم، آنی شرلی در آونلی یه کتابیه که شما رو به دنیایی پر از عشق، دوستی، رویا و البته چالش های شیرین دعوت می کنه. اگه دنبال یه داستان خوب برای پر کردن اوقات فراغتتون هستید که هم سرگرم تون کنه و هم یه عالمه درس زندگی بهتون بده، حتماً سراغ این کتاب برید. مطمئن باشید پشیمون نمی شید!

نتیجه گیری

رسیدیم به آخر این سفر قشنگ با آنی شرلی تو آونلی. آنی شرلی در آونلی یه کتاب معمولی نیست؛ یه ادامه دوست داشتنی و پخته تر از ماجراهای آنی، که به ما نشون میده چطور میشه با حفظ روحیه خیال پرداز و پرانرژی، با مسئولیت های زندگی روبرو شد و قدم به قدم به سمت بلوغ رفت. آنی تو این کتاب، از یه دختر بچه با رویاهای بزرگ به یه معلم جوان و مسئولیت پذیر تبدیل میشه که تو دل همه مردم آونلی جا باز می کنه.

ماجراهای بامزه و دلنشینش با شاگردا، شیطنت های دِیوی و دورا، تلاش هاش برای زیباسازی روستا و البته عمق گرفتن رابطه اش با گیلبرت، همه و همه دست به دست هم میدن تا این کتاب رو به یکی از اون رمان های خاطره انگیز تبدیل کنن. مونتگومری با قلم شیرینش، نه تنها داستان زندگی آنی رو روایت می کنه، بلکه به ما یاد میده که چطور دوستی های واقعی، خانواده و عشق می تونن تو هر شرایطی، پناهگاه و قوت قلب ما باشن. این کتاب یه درس بزرگه درباره امید، تلاش و پذیرش خودمون با تمام خوبی ها و کاستی ها. اگه هنوز این کتاب رو نخوندید، حتماً بهتون پیشنهاد می کنم این فرصت رو از دست ندید و دوباره با آنی به دنیای قشنگ آونلی سفر کنید.