نقد و معرفی سریال دور دنیا در ۸۰ روز: آیا ارزش تماشا دارد؟

معرفی و نقد سریال دور دنیا در هشتاد روز
سریال «دور دنیا در هشتاد روز» (Around the World in 80 Days) با بازی دیوید تننت، یک سفر پرماجراست که نگاهی تازه به رمان کلاسیک ژول ورن دارد. این سریال نه تنها یک داستان هیجان انگیز از سفر به دور دنیاست، بلکه با تغییرات هوشمندانه ای که در شخصیت ها و داستان اصلی داده، تماشاگر امروزی را هم جذب خودش می کند.
فکرش را بکنید، یک جنتلمن انگلیسی که تمام عمرش را در یک روتین خشک و کسل کننده گذرانده، ناگهان شرط می بندد که می تواند در هشتاد روز دنیا را بگردد! همین ایده هیجان انگیز، سال هاست که دل خوانندگان و بینندگان را برده است. حالا این سریال جدید آمده تا دوباره ما را سوار بر کالسکه، قطار، کشتی و هر وسیله دیگری که فکرش را بکنید، دور دنیا بگرداند، اما این بار با چاشنی های جدید و جذاب تر. این مقاله یک معرفی کامل، تحلیل عمیق و یک نقد بی طرفانه از این سریال است تا به شما کمک کند تصمیم بگیرید که آیا این ماجراجویی ارزش تماشا کردن را دارد یا نه.
نگاهی اجمالی به «Around the World in 80 Days» (معرفی کلی)
سریال دور دنیا در هشتاد روز که در سال 2021 روانه آنتن شد، یکی از جدیدترین اقتباس ها از رمان معروف ژول ورن است. این سریال هشت قسمتی که توسط شبکه های معتبری مثل BBC One در بریتانیا و PBS در آمریکا پخش شده، تونسته توجه های زیادی رو به خودش جلب کنه. ژانر ماجراجویی و تاریخی این سریال، اون رو به گزینه ای عالی برای کسایی تبدیل می کنه که دنبال یه داستان پر کشش با پس زمینه های دیدنی از قرن نوزدهم هستن.
بازیگران اصلی سریال هم حسابی گل کاشتن. دیوید تننت (همون دکتر هووی محبوب خودمون!) در نقش فیلیس فاگ، ابراهیم کوما در نقش پاسپارتو و لئونی بنش در نقش ابیگیل فیکس، یه ترکیب عالی رو ساختن که پویایی های جالبی رو به داستان اضافه کرده. این سریال نشون داده که میشه یه داستان کلاسیک رو با رویکردهای مدرن بازسازی کرد و همچنان به ریشه هاش وفادار موند.
اطلاعات تولید و عوامل کلیدی سریال دور دنیا در هشتاد روز
اسم کامل این سریال، همون طور که می دونید، Around the World in 80 Days (2021 TV series) هست. عوامل پشت صحنه هم حسابی زحمت کشیدن تا این پروژه به این خوبی از آب دربیاد. کارگردان های اصلی مثل استیو بارون و چارلز به رویکردهای بصری خاصی پایبند بودن که صحنه های سفر رو خیلی دیدنی تر کرده. فیلمبرداری این سریال واقعاً چشم نوازه و شما رو کاملاً در فضای قرن نوزدهم غرق می کنه.
نویسنده های اصلی، یعنی اشلی فارو و تیمش، یه کار جسورانه انجام دادن. اون ها تصمیم گرفتن داستان رو نه صرفاً اقتباس، بلکه یک تجسم دوباره کنن. این یعنی با حفظ روح اصلی رمان، تغییرات مهمی در شخصیت ها و خط داستانی ایجاد کردن تا برای مخاطب امروزی جذاب تر باشه و پیام های جدیدی رو منتقل کنه. مثلاً، اضافه شدن شخصیت ابیگیل فیکس یا تغییرات در پیشینه پاسپارتو، همه و همه نتیجه همین رویکرد نویسنده هاست.
سریال از تاریخ 26 دسامبر 2021 در بریتانیا و 2 ژانویه 2022 در آمریکا شروع به پخش شد و با بازخوردهای خوبی هم روبرو شده. حتی صحبت هایی از ساخت فصل دوم هم هست که نشون دهنده موفقیت این مجموعه است. بخش زیادی از فیلمبرداری این سریال در آفریقای جنوبی (که نقش کشورهای گرمسیری رو ایفا می کرد) و رومانی (برای صحنه های اروپا و آمریکای شمالی) انجام شده. جالب اینجاست که تولید این سریال با چالش های بزرگی مثل همه گیری کووید-۱۹ هم روبرو شد، اما تیم سازنده با تلاش زیاد تونستن کار رو به سرانجام برسونن.
خلاصه داستان سریال دور دنیا در هشتاد روز: ماجرایی فراتر از یک شرط بندی ساده
داستان از جایی شروع میشه که فیلیس فاگ، جنتلمن مرموز و به شدت منظم لندنی، در باشگاه رفرم، جایی که روزهاش رو با مطالعه روزنامه و گپ زدن می گذرونه، با یک مقاله روبرو میشه. این مقاله از افتتاح یک خط راه آهن جدید در هند می گه و این ایده رو مطرح می کنه که حالا، سفر به دور دنیا در هشتاد روز، از لحاظ تئوری، شدنیه. یکی از اعضای باشگاه، که از قضا دل خوشی از فاگ نداره، اون رو تحریک می کنه و فاگ هم بدون فکر، روی مبلغ هنگفتی (حدود سه میلیون دلار امروزی) شرط می بنده که می تونه این کار رو انجام بده و تا شب کریسمس، راس ساعت یک، به باشگاه برگرده.
این شرط بندی، نقطه آغاز یه ماجراجویی بزرگ برای فاگه که تا اون روز پا رو از باشگاه رفورم بیرون نذاشته بوده!
آغاز چالش و شرط بندی فیلیس فاگ
فاگ، مردی که به قول خودش هیچ وقت از لندن خارج نشده و همه چیز رو بر اساس محاسبات ریاضی و منطق محض می سنجیده، حالا باید از منطقه امن خودش خارج بشه و به دل ناشناخته ها بزنه. این شرط بندی برای فاگ فقط یه بازی نیست، بلکه یه فرصت برای اثبات خودش و شاید هم فرار از یه گذشته مرموز و پنهان. تماشای تغییرات تدریجی این شخصیت خشک و بی احساس در طول سفر، یکی از جذابیت های اصلی سریال به حساب میاد.
همراهان غیرمنتظره فیلیس فاگ: پاسپارتو و ابیگیل فیکس
فاگ برای این سفر تنها نمیره. طبق رمان اصلی، خدمتکاری به نام پاسپارتو داره که در این سریال، شخصیتش حسابی بازطراحی شده. پاسپارتوی ابراهیم کوما، دیگه اون خدمتکار صرف نیست؛ اون یک فرانسوی سیاه پوسته با پیشینه و انگیزه های پیچیده تر. این تغییر، پویایی های جالبی رو بین فاگ و پاسپارتو ایجاد می کنه و به داستان عمق بیشتری می بخشه.
اما برگ برنده سریال، اضافه شدن یک شخصیت کاملاً جدیده: ابیگیل فیکس فورتسکیو با بازی لئونی بنش. ابیگیل یک روزنامه نگار بلندپروازه که اتفاقاً مقاله اصلی رو هم خودش نوشته! اون تصمیم می گیره فاگ رو در این سفر همراهی کنه تا بتونه از ماجراها گزارش تهیه کنه. حضور ابیگیل به عنوان یک زن مستقل و جسور در دل قرن نوزدهم، نه تنها بُعد فمینیستی به داستان اضافه می کنه، بلکه رابطه ی مثلثی جذاب و گاهی طنزآلودی بین این سه نفر ایجاد می کنه. این سه نفر، با تفاوت های شخصیتی و انگیزه های گوناگونشون، لحظات فراموش نشدنی رو رقم می زنن.
مسیر پرچالش سفر و رویدادهای کلیدی
سفر فاگ و همراهانش، از لندن شروع میشه و به نقاط مختلف دنیا می رسه. پاریس پر از شورش های سیاسی، ایتالیا با طبیعت بکرش، یمن با فرهنگ شرقی، هند مستعمراتی، هنگ کنگ پر رمز و راز، ژاپن آرام، و سپس عبور از قاره آمریکا تا بالاخره بازگشت به لندن. هر توقف، یه چالش جدید، یه آشنایی تازه و یه درس برای این سه مسافر به همراه داره.
از دزدی و سوءتفاهم ها گرفته تا بلایای طبیعی و درگیری با آدم های مختلف، هیچ چیز سر راهشون کم نمی ذاره. اما این ماجراجویان، هر بار با نبوغ فاگ، شجاعت پاسپارتو و جسارت ابیگیل، از پس مشکلات برمیان. عنصر زمان هم که همیشه مثل یه شمشیر بالای سرشونه و تعلیق داستان رو بالا می بره. آیا فاگ می تونه به موقع به لندن برگرده و شرط رو ببره؟ باید سریال رو ببینید تا خودتون متوجه بشید!
شخصیت ها و بازی ها در سریال دور دنیا در هشتاد روز: جان بخشی به اسطوره ها با رویکردی نو
یکی از مهم ترین بخش های هر اقتباس، نحوه به تصویر کشیدن شخصیت ها و بازی بازیگرانه. در سریال «دور دنیا در هشتاد روز»، این قسمت واقعاً عالی انجام شده. بازیگران تونستن به شخصیت های کلاسیک ژول ورن، یه روح تازه و مدرن بدن که برای تماشاگر امروزی هم قابل لمس باشه.
فیلیس فاگ با بازی درخشان دیوید تننت
وقتی اسم فیلیس فاگ میاد، شاید اول یاد یه مرد خشک، بی احساس و بیش از حد منطقی بیفتیم. اما دیوید تننت یه فاگ کاملاً متفاوت رو بهمون نشون میده. فاگِ تننت، بله، هنوز هم اون جنتلمن منظم و کمی عجیب و غریبه، اما زیر اون ظاهر اتوکشیده و منطقی، یه آدم آسیب پذیر با کلی ناامنی و زخم های کهنه پنهان شده. تننت با هنرمندی خاص خودش، فاگ رو انسانی تر و ملموس تر نشون میده. دیگه اون قهرمان مطلق و بی عیب و نقص نیست؛ یه آدمیه که ترس ها و شکست های خودش رو داره و این سفر، نه فقط یه مسابقه با زمان، بلکه یه سفر به درون خودشه.
رشد شخصیتی فاگ در طول سفر، واقعاً دیدنیه. اون یاد می گیره به آدم ها اعتماد کنه، از منطقه امنش خارج بشه و حتی احساساتش رو بروز بده. دیدن این تحول از یه مرد بی روح به یه آدم با احساسات و انگیزه های پیچیده، بخش مهمی از جذابیت بازی تننته.
پاسپارتوی متفاوت ابراهیم کوما
شخصیت پاسپارتو، خدمتکار وفادار فاگ، توی این سریال تغییرات اساسی کرده. توی رمان، اون یه فرانسوی ساده دله، اما اینجا، ابراهیم کوما یه پاسپارتوی سیاه پوست فرانسوی رو به تصویر می کشه که پیشینه ای پیچیده تر و هویت مستقل تری داره. این تغییر، نه تنها بُعد نژادی و اجتماعی به داستان اضافه می کنه، بلکه به کوما این فرصت رو میده که بازی قدرتمندی از خودش نشون بده.
پاسپارتوی کوما، با وجود وفاداری به فاگ، استقلال فکری خودش رو داره و حتی گاهی اوقات به ایده های استعماری فاگ اعتراض می کنه. این تضاد و پویایی بینشون، کلی لحظات جذاب و آموزنده رو خلق می کنه. ابراهیم کوما تونسته به این شخصیت بُعد و عمق زیادی بده و اون رو فراتر از یک خدمتکار ساده به نمایش بذاره.
ابیگیل فیکس فورتسکیو با بازی لئونی بنش: نماد زن قدرتمند
اضافه شدن ابیگیل فیکس، یکی از هوشمندانه ترین تغییرات سریال بوده. این شخصیت زن جدید، که یک روزنامه نگار جسوره و به دنبال اثبات خودش در جامعه مردسالار قرن نوزدهمه، نمادی از زنان پیشرو و قدرتمنده. لئونی بنش با بازی بی نظیرش، ابیگیل رو به یکی از جذاب ترین شخصیت های سریال تبدیل کرده.
ابیگیل نه تنها یه همراه برای فاگ و پاسپارتو هست، بلکه خودش یه نیروی محرکه توی داستانه. اون سوال می پرسه، چالش ایجاد می کنه و دیدگاه های جدیدی رو به گروه اضافه می کنه. شیمی بین ابیگیل و دو همراه مردش، واقعاً عالیه و روابطشون به مرور زمان عمیق تر و پیچیده تر میشه. این شخصیت، به نوعی ادای دینی به روزنامه نگار شجاعی مثل نلی بلای (که خودش هم به دور دنیا سفر کرده بود) محسوب میشه و جای خالی یک شخصیت زن قوی رو توی رمان اصلی پر می کنه.
شخصیت های مکمل و مهمان سریال
علاوه بر بازیگران اصلی، سریال «دور دنیا در هشتاد روز» از حضور بازیگران مکمل و مهمان بااستعدادی هم بهره برده. شخصیت هایی مثل جین دیگبی، یه اشراف زاده با روابط پرحاشیه، یا باس ریوز، اولین معاون مارشال سیاه پوست ایالات متحده (که از برده داری فرار کرده بود)، به داستان اضافه شدن. این شخصیت ها، هر کدوم در اپیزودهای مختلف، بُعدهای تازه ای به داستان می دن و به ما کمک می کنن که با فرهنگ ها و چالش های مختلف اون دوران بیشتر آشنا بشیم. نقش آفرینی این بازیگران مهمان هم به جذابیت و غنای سریال اضافه کرده.
نقد و بررسی جامع سریال «دور دنیا در هشتاد روز»
حالا که با داستان و شخصیت ها آشنا شدیم، وقتشه که یه نگاه دقیق تر به نقاط قوت و چالش های این سریال بندازیم و ببینیم آیا این اقتباس جدید، تونسته انتظارات رو برآورده کنه یا نه.
نقاط قوت سریال «Around the World in 80 Days»
این سریال پر از ویژگی های مثبت و نقاط قوت زیادیه که باعث میشه تجربه تماشای اون واقعاً لذت بخش باشه:
- اقتباس هوشمندانه و مدرن: شاید مهم ترین نقطه قوت این سریال، نحوه به روزرسانی یه داستان کلاسیکه. نویسنده ها تونستن بدون اینکه به روح اصلی رمان ژول ورن لطمه ای وارد کنن، لایه های جدیدی رو به داستان اضافه کنن که با حساسیت های قرن ۲۱ همخوانی داشته باشه. تنوع نژادی، قدرت زنان و نقد دیدگاه های استعماری، جزو پیام های مهمی هستن که این سریال به خوبی بهشون می پردازه. این کار باعث شده تا سریال نه تنها برای طرفداران رمان، بلکه برای مخاطبان جدید هم جذاب باشه.
- ارزش های تولید بالا: از نظر بصری، سریال فوق العاده است. فیلمبرداری خیره کننده، طراحی صحنه و لباس دقیق و پرجزئیات، و موسیقی متن تأثیرگذار، همگی دست به دست هم دادن تا یک اثر باکیفیت رو ببینیم. صحنه های سفر در مناطق مختلف دنیا، با جلوه های ویژه و طراحی هنری عالی، واقعاً تماشاگر رو به دل ماجرا می بره. انگار خودتون دارید با فیلیس فاگ و همراهانش سفر می کنید.
- بازی های درخشان: قبلاً هم گفتیم، اما باز هم باید تاکید کنیم که بازی های دیوید تننت، ابراهیم کوما و لئونی بنش، یکی از ستون های اصلی موفقیت این سریال هستن. شیمی بین این سه نفر، باورپذیری شخصیت ها و توانایی اون ها در به تصویر کشیدن تحولات درونی، واقعاً ستودنیه.
- ژانر ترکیبی و ریتم داستانی: سریال «دور دنیا در هشتاد روز» به خوبی تونسته بین ماجراجویی های هیجان انگیز، لحظات دراماتیک و شوخ طبعی ظریف، تعادل برقرار کنه. هر قسمت با یک داستان مجزا و چالش های خاص خودش، تماشاگر رو درگیر می کنه و اجازه نمیده خسته بشه. ریتم تند و پرهیجان داستان، همراه با لحظات تأمل برانگیز، یه ترکیب برنده ساخته.
- پیام های عمیق: این سریال فقط یه داستان ماجراجویانه نیست. به مسائل مهمی مثل هویت، پیش داوری، استعمار و خودشناسی می پردازه. از طریق تعامل شخصیت ها با فرهنگ های مختلف و روبرو شدن با چالش ها، پیام های عمیقی درباره انسانیت و درک متقابل منتقل میشه. این بُعد از سریال، اون رو از یک اثر سرگرم کننده صرف فراتر می بره.
اشلی فرو، نویسنده اصلی سریال، گفته که این سریال بیشتر یک تجسم دوباره است تا یک اقتباس. این حرف، به خوبی نشان دهنده رویکرد جسورانه و خلاقانه تیم سازنده در بازآفرینی این داستان کلاسیک است.
چالش ها و انتقادات احتمالی به سریال
هرچقدر هم یه سریال خوب باشه، همیشه ممکنه نقاط ضعفی داشته باشه یا با انتقاداتی روبرو بشه. «دور دنیا در هشتاد روز» هم از این قاعده مستثنی نیست:
- واکنش طرفداران رمان اصلی: شاید بزرگترین چالشی که این سریال باهاش روبرو بوده، واکنش طرفداران دو آتیشه رمان ژول ورنه. با توجه به تغییرات عمده در شخصیت ها و خط داستانی (به ویژه اضافه شدن ابیگیل و بازطراحی پاسپارتو)، ممکنه بعضی ها احساس کنن که سریال از رمان اصلی خیلی فاصله گرفته و این چیزی نیست که از یه اقتباس انتظار داشتن. این تغییرات هرچند برای مخاطب امروزی جذاب تره، اما برای اون دسته از طرفداران کلاسیک گرا، می تونه ناراحت کننده باشه.
- ریتم نامنظم برخی اپیزودها: با اینکه در مجموع ریتم سریال خوبه، اما ممکنه در بعضی از قسمت ها، حس کنید که داستان کمی کند پیش میره یا بعضی از خطوط داستانی به اندازه کافی پرداخت نشده ن. البته این مورد در همه سریال های اپیزودیک کم و بیش دیده میشه و خیلی به چشم نمیاد، اما اگر خیلی ریزبین باشید، شاید متوجهش بشید.
تفاوت ها با رمان ژول ورن و اقتباس های پیشین
سریال «دور دنیا در هشتاد روز» از عمد تصمیم گرفته که یک اقتباس کاملاً وفادار نباشه و همین، نقطه تمایز اصلی اون با نسخه های قبلیه. مهم ترین تفاوت ها اینهاست:
- تغییر شخصیت ها: همون طور که گفتیم، فیلیس فاگ در این سریال انسانی تر و آسیب پذیرتره. پاسپارتو پیشینه پیچیده تری داره و سیاه پوسته. اما بزرگترین تغییر، اضافه شدن ابیگیل فیکس به عنوان یک خبرنگار زنه. در رمان اصلی، تنها شخصیت زن مهم، آئودا بود که فاگ در هند نجاتش داد و بعداً باهاش ازدواج کرد. ابیگیل در این سریال، نقش پررنگ تری داره و موتور محرکه بسیاری از اتفاقاته.
- دلایل تغییرات: این تغییرات فقط برای مدرن کردن داستان نبودن. سازندگان می خواستن پیام های اجتماعی و فرهنگی عمیق تری رو مطرح کنن. حضور یک زن مستقل و یک شخصیت غیراروپایی در گروه اصلی، به سریال اجازه میده تا به مسائلی مثل نقد استعمار، نژادپرستی و جایگاه زنان در جامعه قرن نوزدهم بپردازه. این رویکرد، ارتباط بیشتری با مخاطب امروزی برقرار می کنه و داستان رو از یه ماجراجویی صرف به یک سفر خودشناسی و آگاهی بخش تبدیل می کنه.
- مقایسه با فیلم های 1956 و 2004: فیلم 1956 با بازی دیوید نیون، یک اقتباس کلاسیک و برنده اسکار بود که بیشتر به جنبه کمدی و گستردگی سفر توجه داشت. فیلم 2004 با بازی جکی چان هم، بیشتر یه فیلم کمدی اکشن بود که روی رابطه پاسپارتو و فاگ متمرکز بود. اما این سریال 2021، رویکرد متفاوتی داره؛ عمق روانشناختی شخصیت ها، پیام های اجتماعی و بصری گرایی رو در اولویت قرار داده و از این نظر، منحصر به فرده. تننت هم گفته که اصلاً فیلم 1956 رو ندیده تا تحت تاثیر بازی دیوید نیون قرار نگیره و بتونه فاگ خودش رو خلق کنه.
بازتاب ها و نظرات منتقدین و مخاطبان سریال دور دنیا در هشتاد روز
سریال «دور دنیا در هشتاد روز» در مجموع، بازخوردهای مثبتی از منتقدین و مخاطبان دریافت کرده. در سایت های معتبری مثل Rotten Tomatoes، امتیازهای بالایی کسب کرده که نشون دهنده رضایت عمومی از کیفیت ساخت و داستانه. منتقدین به خصوص از بازی دیوید تننت، لحن مدرن و هوشمندانه سریال و ارزش های بالای تولید تعریف و تمجید کردن.
مثلاً، بعضی منتقدین اشاره کردن که این سریال، یه نفس تازه توی ژانر ماجراجویانه است و دیدگاه های جدیدی رو به یه داستان کهنه تزریق کرده. مخاطبان هم از شیمی بین بازیگران و تغییرات داستانی استقبال کردن، هرچند که بعضی از طرفداران قدیمی تر رمان، ممکنه با اون تغییرات به سادگی کنار نیومده باشن.
امتیازات در سایت هایی مثل IMDb و Metacritic هم نشون میده که سریال در مجموع تونسته نظر تماشاگران رو جلب کنه و یک تجربه سرگرم کننده و در عین حال عمیق رو ارائه بده.
نتیجه گیری: آیا سریال «دور دنیا در هشتاد روز» ارزش تماشا دارد؟
خب، رسیدیم به سوال اصلی: بالاخره این سریال ارزش دیدن داره یا نه؟ جواب من یه بله ی قاطعانه است! سریال «دور دنیا در هشتاد روز» نه تنها یک اقتباس صرف نیست، بلکه یک بازآفرینی جسورانه و هوشمندانه از یکی از دوست داشتنی ترین داستان های ماجراجویانه دنیاست.
اگر دنبال یه سریال تاریخی پر از ماجراجویی هستید که هم سرگرم تون کنه و هم به فکر فرو ببره، این سریال رو حتماً ببینید. بازی های درخشان، داستان پردازی قوی، و پیام های عمیق اجتماعی، از این سریال یه گزینه عالی برای تماشا ساخته. دیوید تننت هم که مثل همیشه فوق العاده است و یه فیلیس فاگ متفاوت و دوست داشتنی رو بهمون معرفی می کنه. فرقی نمیکنه طرفدار رمان اصلی باشید یا نه، این سریال با رویکرد مدرن و کیفیت ساخت بالاش، قطعاً شما رو جذب خودش می کنه.
پس اگه دلتون یه سفر هیجان انگیز، پر از لحظات خنده دار و دراماتیک می خواد که از مبلمان راحت خونه تون بلند نشید، فرصت تماشای این سریال رو از دست ندید. قطعاً از این سفر پرماجرا لذت خواهید برد و به این فکر خواهید افتاد که دنیای ما چقدر بزرگ و پر از شگفتیه، حتی اگر فقط از طریق یک صفحه نمایش اون رو تجربه کنید.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "نقد و معرفی سریال دور دنیا در ۸۰ روز: آیا ارزش تماشا دارد؟" هستید؟ با کلیک بر روی فیلم و سریال، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "نقد و معرفی سریال دور دنیا در ۸۰ روز: آیا ارزش تماشا دارد؟"، کلیک کنید.